جهت دریافت کدانواع ریبون ریماتولز کلیک کنید:http://rimatools.blogfa.com/
نماز::.|ستون دین::.

نماز
















نمازهای واجب:

 

 

 

1. نمازهاى واجب یومیه

2. نمازهاى واجب غیریومیه

3. بخشى از افعال نماز

                    الف) تکبیرة الاحرام

                    ب) قرائت حمدو سوره

                    ج) رکوع و سجود

                    د) تشهد و سلام

 

 

 

1. نمازهاى واجب یومیه:

 

نام نمازها

          * نام تمام نمازها را ذکر کرده و بگویید هر کدام از آنها چند رکعت است؟آیادرقرآن به آنها اشاره اى شده است؟

          * نمازها به دو قسمِ واجب و مستحب تقسیم مى شوند.

نمازهاى واجب شش تا است: 1. نماز یومیه که در مجموع 17 رکعت است: نماز صبح دو رکعت، نماز ظهر چهار رکعت، نماز عصر چهار رکعت، نماز مغرب سه رکعت و نماز عشا چهار رکعت.

2. نماز آیات: دو رکعت.

3. نماز میت.

4. نماز طواف واجب خانه کعبه: دو رکعت است، که بعد از طواف واجب خوانده مى شود.

5. نماز قضاى پدر که بر پسر بزرگ تر واجب است. تعداد رکعات آن بستگى دارد که پسر بزرگ تر چند رکعت از نمازهاى قضا شده پدر را یقین دارد که به همان مقدار بر او واجب است.

6. نمازى که به واسطه اجاره، نذر، قسم و عهد واجب مى شود; تعداد رکعات هم بستگى دارد که هنگام نذر، اجاره، قسم و یا عهد، چند رکعت در نظر گرفته شده است.

نمازهاى مستحبى فراوان است، که در توضیح المسائل مراجع بزرگوار آمده است.[1]

          قرآن به نمازهاى یومیه به صورت کلى اشاره کرده; از جمله درآیات: نساء، آیه103; هود، آیه114; اسراء، آیه78 و... و در آیه 84 سوره توبه به نمازمیت اشاره اى شده است و نیز درباره نمازهاى مستحبى در آیات: مزمل، آیه2; طور، آیه49; زمر، آیه9; انسان، آیه26 و... به نماز نافله شب اشاره کرده است که در پرسش هاى دیگر تفصیل هریک خواهد آمد.

 

عدم ذکرجزئیات نمازدرقرآن

          * چرا جزئیات نماز در قرآن کریم ذکر نشده است؟

          * 1. قرآن کریم کتاب هدایت و راهنمایى انسان ها به سوى کمال است (بقره، آیه2). قرآن فقط کتاب احکام یا عقاید و... نیست که به تمام جزئیات مسائل فقهى و احکام شرعى و... بپردازد.

          2. قرآن کریم، با توجّه به سخنان و روایات پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) و اهل بیت گرامى آن حضرت(علیهم السلام) تفسیر مى شود; چنان که خداوند متعال مى فرماید: (...وَ أَنزَلْنَآ إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ); ... و ما این ذکر ]قرآن[ را بر تو نازل کردیم، تا آن چه به سوى مردم نازل شده است، براى آنها تبیین کنى، شاید اندیشه کنند.

          بنابراین، تبیین جزئیات و بازگو کردن مسائل ریز عبادى و فقهى و... بر عهده پیامبر و امامان معصوم(علیهم السلام)است که فقها، دانشمندان اسلامى و کارشناسان مباحث اسلامى، با توجّه به منابع اسلامى (کتاب، سنت، عقل و اجماع) مسائل شرعى و اسلامى را استخراج مى کنند مثلاً وقتى به وسیله آیات، نماز بر پیامبر واجب مى شود، پیامبر(صلى الله علیه وآله) به نماز مى ایستند و مى فرماید: ببینید من چگونه نماز مى خوانم شما هم همین گونه نماز بخوانید.[2]

 

فلسفه اختلاف تعداد رکعت هاى نمازها

          * فلسفه اختلاف تعداد رکعت هاى نمازها چیست؟

          * در مورد فلسفه احکام، به طور کلّى و اختلاف در عدد رکعت نمازها، به طور خاصّ، باید به موارد ذیل، توجه شود:

1ـ همه اَحکام الهى، داراى حکمت بوده و بر اساس مصلحت یا دفع مفسده است، ولى ممکن است براى ما مشخَّص نباشد.

2ـ اَحکام دین، دو دسته اند: الف) فلسفه و حکمت آنها بیان شده است; مانند نماز (عنکبوت، آیه45) و شراب (مائده، آیه91). ب) فلسفه آن بیان نشده است; مانند اختلاف رکعت نمازها.

3ـ این که سبب بیان نشدن علل و حکمت هاى بعضى از اَحکام مانند اختلاف عدد رکعت نمازها چیست، چند احتمال وجود دارد:

الف) براى امتحان بندگان، و معلوم شدن این که آیا بدون چون و چرا، از او اطاعت مى کنند یا نه، باشد; مانند عدد فرشتگان نگهبان جهنم که به تصریح قرآن براى امتحان است(مدثر، آیه30و31).

ب) فواید و آثار بعضى احکام، تنها مربوط به این دنیا نیست تا ما بتوانیم به آن پى ببریم، بلکه بسیارى از آنها، در جهان آخرت تأثیر دارد و ما، تا خود وارد آن جهان نشویم، نمى توانیم به آثار آنها دست یابیم.

ج) اگر پزشک بگوید از این قرص، صبح دو عدد، ظهر و عصر و عشا، چهار عدد و مغرب، سه عدد بخورید، آیا سبب این دستور را مى پرسیم؟ سبب نپرسیدن، این است که ما، به او اعتماد داریم و مى دانیم، حتماً به نفع ما دستورى را داده است; این که خداوند نماز صبح را دو رکعت و ظهر، عصر و عشاء را چهار رکعت و نماز مغرب را سه رکعت قرار داد، نیز ازهمین قبیل است.

 

3. بخشى از افعال نماز

 

الف) نیت و تکبیرة الاحرام

 

1/الف) نیت

اخلاص در نیت

          * راه هاى رسیدن به خلوص کدامند؟

          * «اخلاص» ضد «ریا» است. براى رسیدن به مقام اخلاص در دو مرحله باید تلاش کرد: یکى از نظر فکر و اندیشه، دیگرى در مقام عمل. ریشه «ریا» حبّ دنیا و فراموشى آخرت و اندیشه نکردن در پاداش هاى الهى و تأمّل نکردن در آفت هاى دنیاپرستى است. آبشخورِ صفتِ رذیله «ریا» نفاق و دو رویى است; امام صادق(علیه السلام)فرمود: (الریاء شجرة لاتثمر إلاّالشرک الخفى و أصلها النفاق); ریا و ظاهرسازى درختى است که میوه اى جز شرک خفى ندارد و اصل و ریشه آن نفاق است.[3]

          بنابراین علاج ریا بى ارتباط با علاج نفاق نیست. یکى از راه هاى علاج ریا، توجه به آثار و عقوبات آن است که مى تواند مانع به وجود آمدن و رشد این صفت زشت شود. قرآن در آیات متعددى به نکوهش ریاکار مى پردازد و او را بى بهره و زیان کار معرفى مى کند: بقره، آیه264; نساء، آیه38 و 142; انفال، آیه47 و ماعون، آیه6و7.

          روایات نیز چهره اى زشت از ریاکار ترسیم کرده اند و به شدت سرزنش نموده اند. پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)فرمود: ریاکار در قیامت با چهار نام صدا زده مى شود: اى کافر! اى فاجر! اى حیله گر! اى زیان کار! عملت نابود شد و اجرت باطل گشت! پاداش خود را از کسى بخواه که عملت را براى او انجام دادى![4]

          از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) سؤال مى شود: نجات در چیست؟ آن حضرت فرمود: در این است که شخص از عملى که براى عبادتِ خدا انجام مى دهد، مردم را در نظر نگیرد.[5]

          توجّه به اسباب و انگیزه هاى ریا مى تواند در دفع صفت ناپسند ریا مؤثر باشد. عامل اصلى ریا دوست داشتن ستایش و گریز از نکوهش مردم و طمع به مال و منافع آنان است. اگر کسى بداند که چیزى زیان آور است، هیچ گاه آن را دوست نخواهد داشت. توجه به این که ریا چه زیان هایى براى انسان به دنبال خواهد داشت و چگونه صفا و پاکى او را از بین خواهد برد و او را از توفیق در این دنیا و قرب و منزلت در پیشگاه خدا محروم خواهد ساخت، نیز توجه به اندک بودن متاع دنیا و زوال پذیر بودن آن و دائمى بودن پاداش الهى و نعمت هاى اخروى و هم چنین توجه به این که انسان ریاکار همیشه در حال اضطراب و تشویش است (چون به دست آوردن رضایت و خشنودى مردم بسیار دشوار است ـ اگر نگوییم ناممکن است ـ و نیز ترس و واهمه ریاکار از فاش شدن اسرار و برملا شدن نیات) مى تواند در نجات انسان ریاکار از بلاى «ریا» مؤثر باشد.

          توجه به نشانه هاى «ریا» انسان را از وجود چنین صفتى و زوال آن با خبر مى کند. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: سه نشانه براى شناسایى ریاکار وجود دارد: وقتى مردم او را مى بینند، به نشاط مى آید و اگر تنها و دور از چشم مردم باشد، کسل و بى حال مى شود و دوست دارد که او را در تمام کارهایش ستایش کنند.[6]

          قرآن مجید (اسراء، آیه84) و روایات اسلامى، به کم تر چیزى به اندازه اخلاص نیت اهمیت داده اند; تا آن جا که آن را عامل اصلى پیروزى در دنیا و آخرت شمرده اند. اصولاً از نظر اسلام هر عمل عبادى بدون اخلاص نیت بى ارزش است. براى پاک و خالص گردانیدن اخلاص، بهترین راه برطرف کردن موانع آن است. اخلاصْ موانع و آفات آشکار و نهان دارد; برخى بسیارى قوى و خطرناک و برخى ضعیف تر است. مهم ترین مانع اخلاص، ریاکارى است; شیطان به وسوسه هاى خود و آلوده کردن عمل انسان به ریا از راه هاى گوناگون و بسیار پیچیده، خلوص را از عمل انسان مى گیرد.

          یکى دیگر از موانع، هواى نفس است که سرچشمه اخلاص را تیره مى سازد; حضرت على(علیه السلام)مى فرماید: چگونه توانایى بر اخلاص دارد کسى که هواى نفس بر او غالب است.[7]

هم چنین براى خلوص داشتن در عبادت، باید دامنه آرزوهاى دور و دراز را جمع نمود; حضرت على(علیه السلام)مى فرماید: (قلِّل الامال تخلص لک الاعمال)[8].

          پس از تفکر در فواید و آثار و برکات اخلاص و کارهایى که از روى خلوص نیت انجام مى گیرد، باید در مقام عمل به تمرین پرداخت و با سعى و تلاش، از کارهایى که به اخلاص نیت صدمه مى زند، پرهیز نمود و کارهایى را که در خلوص نیت نقش دارند، انجام داد.[9]

 

2/الف) تکبیرة الاحرام

ذکر تکبیرة الاحرام

          * آیه 78 سوره انعام: (إِنِّى وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذِى فَطَرَ السَّمَـوَ تِ وَالاَْرْضَ حَنِیفًا وَمَآ أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ) را باید در نمازهاى واجب قبل از تکبیرة الاحرام بگوییم یا بعد از نیت و تکبیرة الاحرام؟

          * مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام، شش تکبیر گفته شود و در فاصله هاى معین بین این تکبیرها دعاهاى نقل شده را بخواند و پس از گفتن تکبیرة الاحرام بگوید: (وجهت وجهى للذى فطر السموات و الارض عالم الغیب و الشهاده حنیفاً مسلماً و ما انا من المشرکین، ان صلاتی و نسکى و محیاى و مماتی للّه رب العالمین، لاشریک له و بذلک امرتُ و انا من المسلمین)، سپس استعاذه کند و به قرائت حمد بپردازد.[10]

ب) قرائت حمد و سوره

 

سوره هایى که در نماز مى توان خواند

          * کدام یک از سوره هاى قرآن باید در نماز خوانده شود؟ چرا؟

          * در رکعت اول و دوم نمازهاى واجب یومیه، انسان باید ابتدا حمد و بعد از آن یک سوره تمام، از سوره هاى قرآن کریم را بخواند; البته جز چهار سوره اى که آیه سجده واجب دارد (سوره هاى نجم، علق، سجده، فصلت). اگر کسى در نماز یکى از چهار سوره اى را که سجده واجب دارد، به عمد بخواند، نمازش باطل است. بنابر نظر بعضى مراجع، سوره «ضحى» و «انشراح» و هم چنین سوره «فیل» و «قریش» یک سوره حساب مى شود; به این معنا که اگر سوره «ضحى» را خواند، باید سوره «انشراح» را هم دنبال آن بخواند و اگر سوره «فیل» را خواند، سوره «قریش» را هم بخواند تا یک سوره تمام به شمار آید.[11]

          علت این که ما نماز را این گونه مى خوانیم آن است که پیامبر اکرم و پیشوایان معصوم(علیهم السلام) به این صورت خوانده اند و ما نیز در این گونه مسائل به سیره و روش آنها اقتدا مى کنیم; با این کیفیت نماز خواندن و احکام آن از حکیمى دانا و متعال براى هدایت و رسیدن به کمال انسان ها بر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نازل شده است و انسان گرچه فلسفه و حکمت آن را نداند، ولى باید به آنها عمل کند.[12]

 

علت خواندن سوره حمد در نماز

          * چرا سوره شریف فاتحه را باید در نمازهایمان بخوانیم؟ و سوره اى دیگر جاى گزین آن نمى شود؟

          * قرآن کریم، فقط کلیات دین را مطرح کرده است و جزئیات و تفسیر آیات، به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) سپرده شده است، در روایات چنین آمده است:

          1. از امام باقر(علیه السلام) درباره حکم کسى که در نمازش «فاتحة الکتاب» قرائت نکرده بود، سؤال شد; حضرت فرمود: (لاصلاة له إلاّ ان یقرأ بها); نمازش، نماز شمرده نمى شود، مگر این که در آن «فاتحة الکتاب» را قرائت کند.

          2. در روایت دیگر مى فرمایند: (کل صلاة لایقرأ فیها بفاتحة الکتاب فهى خداج); هر نمازى که در آن «فاتحة الکتاب» خوانده نشود، ناقص است.[13]

          3. امیرالمؤمنین امام على(علیه السلام) مى فرمایند: هر گاه تکبیر افتتاح را گفتى، پس سوره حمد را قرائت کن و سوره دیگرى که به آن اجازه داده شده، همراه آن بخوان... .[14]

          4. امام رضا(علیه السلام) مى فرمایند: گفته شده در نماز حمد خوانده شود نه سوره دیگر، زیرا هیچ سوره اى جامع تر از سوره حمد نیست... .[15]

          امام خمینى در تفسیر سوره شریف «حمد» مى فرماید: این سوره شریف مشتمل است بر عمده مقاصد الهیّه در قرآن شریف، زیرا که اصل مقاصد قرآن کریم تکمیل معرفة الله و تحصیل توحید است; پس جمیع مقاصد کتاب الهى و قرآن کریم برگشت به مقصد واحد مى کند و آن حقیقت توحید است که هدف نهایى و مقصد همه انبیاى عظام(علیهم السلام) است و حقایق توحید نیز در آیه مبارکه «بسم الله»... نهفته شده است، لذا این آیه شریفه، اعظم آیات الهیه و مشتمل بر تمام مقاصد کتاب الهى است و چون «باء» ظهور توحید و نقطه زیر آن سرّ آن است، پس تمام کتاب قرآن کریم ظهوراً و سراً در «باء» موجود است و انسان کامل یعنى وجود مبارک رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) که همان نقطه سرّ توحید است و در عالم، آیه و نشانه اى بزرگ تر از آن وجود مبارک نیست; چنان که در حدیث وارد است.[16] هر چه در تفسیر این آیه سخن گفته شود اندک است، چرا که معروف است: «امیرالمؤمنین على(علیه السلام) از سر شب تا صبح براى «ابن عباس» از تفسیر «بسم الله» سخن مى گفت، صبح شد در حالى که از تفسیر «باء» آن فراتر نرفته بود».[17] در فضیلت این سوره مبارکه سه روایت را نقل مى کنیم:

          1. از امام صادق(علیه السلام) از «بسم الله...» سؤال شد; فرمودند: (الباء بهاءالله، والسین سناءالله، و المیم ملک الله،...); «باء» نشانه عظمت و کمال خداوند متعال است و «سین» نشانه بلندى و رفعت مقام خداوندى است و «میم» نشانه فرمان روایى خداوند متعال است و... .[18]

          2. ابن عباس از حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) چنین نقل کرده است: براى هر چیز اساسى است و اساس قرآن «فاتحه» است و اساس «فاتحه» «بسم الله الرحمن الرحیم» است.

          3. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به جابربن عبدالله انصارى فرمود: اى جابر! آیا برترین سوره اى که خدا در کتابش نازل فرموده به تو بیاموزم؟ جابر عرض کرد: آرى، پدر و مادرم فداى تو باد! اى رسول خدا! آن را به من بیاموز. پس رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) سوره «حمد» (ام الکتاب) را به او تعلیم داد و فرمود: اى جابر! آیا آگاهت سازم از این سوره؟ عرض کرد: چرا، پدر و مادرم فداى تو باد! یا رسول الله! از آن مرا با خبر ساز. فرمود: آن شفاى هر دردى است جز مرگ.[19]

 

معناى صراط مستقیم در سوره حمد

          * منظور از «صراط مستقیم» در سوره حمد چیست؟ اگر مراد، اسلام یا قرآن یا راه بهشت باشد، «صراط مستقیم» درباره نمازگزاران و مؤمنان ـ که به سوى آن هدایت یافته اند ـ چه مفهومى خواهد داشت؟ آیا این، تحصیل حاصل نیست؟

          * الف) کلمه «صراط» در لغت، به معناى «طریق و سبیل» آمده است، امّا از نظر عرف و اصطلاح قرآن کریم، به معناى «خداپرستى و دین حق و پاى بند بودن به دستورهاى خداوند متعال» است. در آیه صدوشصتویک سوره انعام، به این معنا اشاره شده است. چون راه مستقیم همیشه یک راه بیشتر نیست.

          بنابراین، «صراط مستقیم»، همان دین و آیین الهى در جنبه هاى عقیدتى و عملى است و به همین دلیل، نزدیک ترین راه ارتباط با خدا است. در این که بعضى مفسران «صراط مستقیم» را به اسلام، یا قرآن، یا پیامبر و امامان(علیهم السلام) معنا کرده اند، باید گفت: بازگشت همه این معانى به همان دین و آیین الهى در جنبه هاى اعتقادى و عملى است.

          پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) فرموده است: صراط مستقیم، راه پیامبران است; همانان اند که مشمول نعمت هاى الهى شده اند.[20] در روایات دیگر، صراط مستقیم، امیرالمؤمنین على(علیه السلام) یا شناخت امام(علیه السلام)شمرد شده است.

          بازگشت همه اینها، دعوت به همان دین و آیین الهى است. اگر در این عالم، به راه راست نبوّت و طریق مستقیم ولایت، قدم زده باشیم و از جاده ولایت على بن ابى طالب(علیه السلام) انحراف و لغزش پیدا نکرده باشیم، در گذشتن از پل صراط در آخرت مشکلى نخواهیم داشت. در زیارت جامعه آمده است: (أنتم السبیل الأعظم و الصراط الأقوم); شمایید راه بزرگ و استوار خدا.

          بنابراین، هر کس در این دنیا، در صراط ایشان قرار بگیرد و استقامت داشته باشد و پایش نلرزد، در آخرت نیز نخواهد لغزید و مانند برق جهنده، از آن مى گذرد. اگر در این عالم، مستقیم حرکت کنیم، از پل صراط آخرت هم، مستقیم عبور مى کنیم و به چپ یا راست ـ که افتادن به هلاکت و جهنّم است ـ متمایل نمى شویم.

          ب) تقاضا و طلب کردن هدایت و بر «صراط مستقیم» بودن، از طرف مؤمنان و حتّى پیامبران و امامان(علیهم السلام)تحصیل حاصل نیست، زیرا:

اولا: «صراط مستقیم» و آیین حق الهى، مراتب و درجاتى دارد که همه افراد، در پیمودن این درجات، یک سان نیستند; به عبارتى دیگر، «صراط مستقیم»، امرى نسبى است.

          بنابراین، انسان، هر مقدار از این درجات را طى کند، باز هم، درجات بالاتر و والاترى وجود دارد که انسان با ایمان، از خدا مى خواهد تا او را به آن درجات هدایت کند.

ثانیاً: براى انسان ها ]غیر از معصومان(علیهم السلام)[ هر لحظه، بیم لغزش و انحراف در این مسیر هدایت، وجود دارد; به همین سبب انسان ها، باید خود را در اختیار پروردگار بگذارند و تقاضا کنند، که آنان را در راه راست ثابت قدم نگه دارد.

          انسان، لحظه به لحظه، نیازمندِ دریافت هدایت است، زیرا در مسیر معنوى ارتباط با خداوند متعال، حتماً در طول زمان، موانعى مانند: کژى ها، ظلم ها، ناپاکى ها و ...، ایجاد خواهد شد و پیوندش را از آن منبع هدایت، قطع خواهد کرد و همانْ لحظه انحراف از صراط مستقیم خواهد بود. پس ما با گفتن: (اهدنا الصراط المستقیم) از خدا طلب مى کنیم که این موانع پیش نیاید و ما بر صراط مستقیم ثابت بمانیم.

          ثالثاً: چون هدایت، همان پیمودن طریق نامحدود تکامل است و انسان، به تدریج مراحل نقصان را در آن، پشت سر مى گذارد، بنابراین جاى تعجّب نیست که حتّى پیامبران و امامان معصوم(علیهم السلام) نیز از خدا، تقاضاى هدایت در «صراط مستقیم» را بکنند، چون تنها خداوند متعال، کمال مطلق است و غیر او، همه، در مسیر تکامل هستند، پس چه مانع دارد که آنان نیز درجات بالاترى را از خداوند متعال تقاضا بکنند؟[21]

 

حکم آمین گفتن بعد از حمد

          * رادیو قرآن عربستان حدیثى از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) به دین مضمون نقل کرد: هر گاه امام جماعت در پایان سوره حمد (غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّآلِّینَ) مى گوید، ملائکه آسمان «آمین» مى گویند و هر کس به نحوى «آمین» بگوید که صدایش را تا صف جلو نماز جماعت بشنوند، تمام گناهان گذشته اش آمرزیده مى شود و راویان حدیث را نیز «عبدالله بن عمر و ابوهریره» گفته اند. آیا این حدیث نزد فقهاى شیعه نیز اعتبارى دارد یا خیر؟

          * به چند دلیل این حدیث نزد فقهاى شیعه اعتبارى ندارد:

          1. از امامان معصوم(علیهم السلام) روایتى بر تأیید گفتن «آمین» بعد از «ولاالضالّین» نمى یابیم، بلکه دستور به ترک آن داده اند; امام صادق(علیه السلام) به جمیل مى فرماید: (إذا کنت خلف امام فقرأ الحمد و فرغ من قراءتها فقل أنت «الحمدلله رب العالمین» و لاتقل آمین); هنگامى که پشت سر امام جماعت ایستاده اى و او سوره حمد مى خواند و آن را به اتمام رسانید بگو: «الحمدلله ربّ العالمین» ولى «آمین» نگو.[22]

          2. امام صادق(علیه السلام) گفتن «آمین» بعد از «ولاالضالّین» را از یهود و نصارى مى داند.

          3. اجماع علماى شیعه در این باره با مستند قرار دادن روایات از امامان معصوم(علیهم السلام) بر بطلان نماز ]در صورت گفتن «آمین»[ فتوا داده اند.

          افزون بر آن چه گذشت تکلیف ما در نماز خواندن سوره قرآن و قرآن بودن آیات مى باشد و حتى ]به قول برخى از فقها[ اگر آیات به قصد دعا، خوانده شوند، نماز باطل است[23] و اگر هنگام قرائت سوره حمد در نماز قصد دعا نماید، نمازش باطل است.

          از طرفى، احادیثى که اهل تسنن براى جواز آمین گفتن به آن تمسک مى کنند، جعلى و ساختگى مى باشد و راوى آن (ابوهریره) به اعتراف و اقرار بزرگان اهل تسنن (خلیفه دوم)، انسان دروغ گویى بوده است; چنان که عمر بن خطاب بر ضد ابوهریره شهادت داد که او دشمن خدا و مسلمانان است و او را خیانتکار دانسته و او را ده هزار دینار جریمه و ملزم به پرداخت آن کرد و او را از حاکمیت بحرین کنار گذاشت.[24]

روایت مذکور (غیرمعتبر بودن ابوهریره) در منابع اهل تسنن نیز آمده است.[25]

 

مخاطب «قل» در سوره توحید

          * دلیل این که در بعضى آیات قرآن کریم، فعل «قل» خطاب به رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است، چیست؟ چرا «قل» هم جزء آیه و قرآن محسوب شده است؟ در بعضى آیات نیز عملى است که به خود حضرت بر مى گردد; مثلاً (قل اعوذ برب الناس). پس در این آیات، «قل» به چه دلیل ذکر شده است؟

          * الف) ذکر کلمه «قل» در آیات قرآن کریم، براى حفظ اصالت قرآن و نقل عین کلماتى است که بر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)وحى شده است; به عبارت دیگر، نشان مى دهد که حضرت هیچ گونه تغییرى در الفاظى که برایشان وحى شده نمى دادند و حتى کلمه «قل» را که خطاب پروردگار متعال به او است، عیناً ذکر مى کردند و به همین دلیل نیز کلمه «قل» جزء آیه محسوب مى شود.

          ب) خطابات قرآن کریم، هر چند در ظاهر، متوجه پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)است، ولى مفهوم عامى دارد که شامل همه مسلمان ها مى شود (جز موارد معدودى که دلیل بر اختصاص آن به حضرت وجود دارد) و به آنها یاد مى دهد که چگونه به وظایف خود عمل نمایند. در آیه یاد شده در پرسش نیز سخن را به شخص پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)ـ که سرمشق و مقتدا و پیشواى مردم است ـ متوجه کرده و به دیگران مى آموزد که به هر حال، هرگز نباید مغرور شد و خود را بى نیاز از پند و موعظه و امدا

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





تاريخ جمعه 17 آذر 1391برچسب:نماز های واجب , آموزش نماز , نماز , وبلاگ نماز,سـاعت 18:14 نويسنده محمد محمودی

яima